گسست نخبگان حوزوی و دانشگاهی از عوامل مهم گسستهای اجتماعی است
حجتالاسلام والمسلمین دکتر علیرضا اعرافی: گسست نخبگان حوزوی و دانشگاهی از عوامل مهم گسستهای اجتماعی است اشاره: حجتالاسلام […]

حجتالاسلام والمسلمین دکتر علیرضا اعرافی:
گسست نخبگان حوزوی و دانشگاهی از عوامل مهم گسستهای اجتماعی است
اشاره: حجتالاسلام والمسلمین دکتر علیرضا اعرافی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس جامعه المصطفیالعالمیه در مقالهای به خبرنامه شورا به واکاوی ابعاد، فلسفه و اهداف وحدت حوزه و دانشگاه پرداخته است که این مقاله از نظرتان میگذرد.
۱- تعریف وحدت حوزه و دانشگاه: هنگامی که به بحث تعریف وحدت حوزه و دانشگاه میرسیم، با سه دیدگاه روبهرو میشویم: دیدگاه حداکثری، دیدگاه حداقلی و دیدگاه متعادل.
الف-دیدگاه حداکثری: در این دیدگاه، وحدت دو نهاد معرفتی در تمام شئون موردتوجه قرار میگیرد و عنوان میشود که هرگاه دو یا چند نهاد اجتماعی در یک جامعه، کارکردها و وظایف مشترکی برعهده داشته باشند، بین آنها در انجام وظایف رقابت و اختلاف پیش میآید و این وضع تا زمانی ادامه مییابد که یک نهاد در انجام وظیفه بر دیگری برتری یابد و انجام آن وظیفه را برعهده گیرد.
حوزه و دانشگاه چون وظایف و کارکردهای بسیار مشترکی دارند، اختلافشان زمانی از بین خواهد رفت که بهگونهای به وحدت کامل برسند.
در این میان گروهی با الگوقراردادن حوزههای علمیه شیعه در گذشته تاریخ، که در آن حوزه و حوزویان، عهدهدار علوم گوناگون دینی و غیردینی بودهاند، وحدت حوزه و دانشگاه را از هضم دانشگاه در قالب آموزشی و پژوهشی حوزه دنبال میکنند. برداشت گروه دیگر این است که قالب سنتی آموزش و پژوهش در حوزههای علمیه امروزی بههیچوجه کارآمد نیست، پس حوزههای علمیه باید از لحاظ ساختاری و روش آموزش و پژوهش و … به قالب دانشگاهها درآیند تا با شرایط جهانی سازگار شوند و از عهده حل مسائل کنونی برآیند.
روشن است که تأثیر شعار وحدت حوزه و دانشگاه نباید به سمت خدشهدار کردن جایگاه رفیع حوزههای علمیه یا بیانگیزه کردن دانشگاهیان در تلاشهای جاری آموزشی و پذیرشی کشانده شود.
پنداشت معقولتر اینگونه تعریفها این است که هر دو نهاد معرفتی میتوانند در قالب جدیدی به وحدت برسند. به بیان دیگر این دیدگاهها میخواهد با حذف بخشهای ضعیف ساختاری دو نهاد و تقویت بخشهای کارآمد، در یک ساختار واحد نو تأسیس، به وحدت حوزه و دانشگاه جامعه عمل بپوشاند.
به هر تقدیر تصور حداکثری از وحدت حوزه و دانشگاه که در پی وحدت مطلق دو نهاد در همه شئون، اعم از اهداف،مسائل، روشها، نظام آموزشی و پژوهشی است؛ در عمل به نفی هویت حوزه و دانشگاه میانجامد و چنین رویکرد تندی نمیتواند پذیرش اجتماعی داشته باشد و تحقق خارجی بیابد.
ب- دیدگاه حداقلی، در تعریف حداقلی از وحدت حوزه و دانشگاه، هویت کنونی هر دو نهاد به طور کامل پذیرفته و تنها بر این نکته تأکید میشود که هر دو به نیروهای خود فرصت دهند از هم بیاموزند، جای اظهارنظر را برای یکدیگر تنگ نکنند، در کنار هم به بررسی مسائل علمی و اجتماعی بپردازند و بالاخره در راه گسترش فرهنگ و تکامل جامعه اسلامی بهطور مستقل بکوشند.
برایناساس، در این سالهای پس از انقلاب اسلامی، زمینههایی فراهم آمد تا دانشگاهیان در طول دوران تحصیل تا حدودی با معارف، اخلاق و متون اسلامی آشنا شوند و حوزویان نیز با علوم جدید، بهویژه علوم انسانی و اجتماعی، آشنا شوند و این هدف بیشتر از راه حضور برخی نیروهای حوزوی در محیط دانشگاهی و به عکس دنبال شد پیشینه این دیدگاه حداقلی در طول سه دهه گذشته نشان میدهد که هرچند آشنایی با علوم دو طرف و ارتباط با هم برای ایجاد وحدت ضروری است؛ اما این میزان تعامل به هیچ وجه کافی نیست و به بیان دیگر تعریف حداقلی به دلیل ناکارآمدی در حل مسائل کشور، بهویژه نیازها، مشکلات و مسائل متنوع و پیچیده کنونی،نمیتواند رهیافت و برداشت درستی شناخته شود.
ج- تعریف مناسب و کارآمد، رویکرد واقعگرایانه در موضوع وحدت باید دو ویژگی داشته باشد:
۱- امکان تحقق خارجی داشته باشد، ۲- بتواند به نیازهای گوناگون جامعه اسلامی، در همه ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، دینی، علمی و … در عرصه ملی، منطقهای و جهانی پاسخ مناسب بدهد.
حاصل سخن اینکه مقصود از وحدت در تعریف ما این است که اهداف مشخصی، حوزه و دانگشاه را به نقطهای مشترک بشکانند و در سایه آن وحدت آرمانی، به همکاری و هماهنگی برسند. البته وحدت در حوزه آرمانها، همان یگانگی و رسیدن به آرمانهای کلی و مشترک است و پایینتر از آن و در ساختار آموزشی و روشی، وحدت و یکی شدن وجود ندارد. پس منظور از وحدت حوزه و دانشگاه، وحدت در عرصه فعالیتهای علمی، سیاسی و اجتماعی با حفظ هویت هر یک از دو نهاد است. برای تحقق این وحدت باید وحدت در اهداف و آرمانهای کلان را که نظام فرهنگی و اسلامی جامعه ارائه کرده است، در نظر گرفت و در سایه رعایت اخلاق و ادب علمی و اسلامی برای رسیدن به توافق در مبانی علمی، مسائل سیاسی و اجتماعی در حدی که کشور اسلامی ما به آن نیاز دارد، فعالیت کنیم.
۲- ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه: ضرورت وحدت هنگامی آشکار میشود که حوزه و دانشگاه برای تثبیت پایههای فکری و کاربردی حکومت دینی، احساس مسئولیت یکسان داشته باشند. زیرا تنها درصورت پذیرش حکومت دینی، وحدت این دو نهاد معنی پیدا میکند و در همین راستا نیاز به پژوهشهای نظری و علمی در زمینههای علوم انسانی و طبیعی ضرورت پیدا میکند که بخشی از تحقیقهای موردنیاز، به عهده حوزه است و بخش دیگر آن نیز به عهده دانشگاه است.
در ایران اسلامی نمیتوان دو نهاد علمی، آموزشی و پژوهشی حوزه و دانشگاه، یعنی نخبگان جامعه را از یکدیگر جدا پنداشت. گسست نخبگان در هر جامعه، آثار زیانبار فراوانی دارد. چون نخبگان فکری و فرهنگی تأثیر ژرف در همه ارکان و اجزای جامعه دارند، همگرایی، سازگاری و تعامل آنان و نیز دوری، تقابل و تعارض آنها در همگرایی و وفاق اجتماعی یا ناسازگاری و تفرقه اجتماعی انعکاس مییابد؛ از این رو شعار بنیادین وحدت حوزه و دانشگاه، علاوه بر آنکه از متن انقلاب اسلامی برخاسته و ضرورت اجتماعی بوده و میباشد، از راهبردهای پایدار جامعه ما است. بنابراین شایسته است در این بخش به موارد مهم درخصوص ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه اشاره کنیم.
الف: وحدت حوزه و دانشگاه حق مسلم جامعه: حوزه و دانشگاه برج بلند دیدبانی و حفاظت از جان، مال، اندیشه، ایمان و فرهنگ مردم هستند. دانشجو و طلبهای که این رسالت بزرگ خود را فراموش کند و برای رفاه خویش علم را در خدمت ظالمان قرار دهد، وظیفه بزرگ خویش را وانهاده است. آنچه به حوزه و دانشگاه وحدت، قدرت و اعتبار اجتماعی میبخشد. آزادگی، فداکاری، آگاهی، همدردی با مردم و خدمت به بندگان خدا برای جلب او است. حوزه و دانشگاه دو سکوی پرواز جامعه، دو یار دیرین، دو پایگاه مردمی، دو کانون آگاهی، دو نیاز بنیادین و دو رکن استقلال و آزادی ملت هستند.
این وحدت و تعامل یا همگرای و پیوند، بیش از اینکه وظیفهای برای نخبگان دو نهاد باشد، حقی برای کل جامعه است. به بیان دیگر جامعه حق دارد از نخبگانش همگرایی و وحدت را بخواهد؛ زیرا تأثیری که این پیوست یا گسست بهلحاظ سلامت و ناهنجاری اجتماعی و رشد و انحطاط دارد، بهطور مستقیم متوجه عموم افراد جامعه خواهد بود.
«همگرایی و تعامل نخبگان» از منظر تاریخی، سیاسی، جامعهشناختی و مدیریتی، در راستای رشد و توسعه کشور و تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی و تأمین منافع ملی، یک ضرورت اجتماعی و راهبرد کلان و اساسی است؛ از این رو همگرایی و همکاری مذکور افزون بر نقشی که هرگونه همگرایی اجتماعی در همافزایی و بهرهدهی بهینه سرمایهها و پیشرفت پرشتابتر دارد، یک کارکرد ویژه و نقش ممتاز در غلبه بر گسستهای اجتماعی هم دارد. برایناساس نباید به تعامل، هماهنگی و ارتباط کارآمد و مؤثر در حوزه و دانشگاه از سر تفنن و شعاری نگاه کرد؛ بلکه باید بهعنوان حق مسلم جامعه و مسئلهای بنیادین به آن توجه کرد و در راه تحقق آن کوشید.
ب: انسجام اجتماعی؛ برآمده وحدت نخبگان، جامعه برای حیات و فعالیت خود، به وحدت و انسجام اجتماعی نیازی فوری دارد و این وحدت و انسجام با تعامل و همفکری کارساز نهادهای اجتماعی به دست میآید. اگر دو نهاد علمی و معرفتی جامعه که بیشتر نخبگان اجتماعی در آن دو تربیت و پرورش مییابند، در مسائل کلان و راهبردی با هم وحدت نداشته باشند، نمیتوان به انسجام اجتماعی مطلوب رسید. از این رو جامعه فعال و در حال پیشرفت، توانمندی جذب شمار بیشتری از هرم جمعیتی جوانان را در همه عرصههای اجتماعی دارد.
تجربههای بهدست آمده در طول تاریخ این مرز و بوم نشان میدهد که گسست نخبگان از عوامل مهم شکل گرفتن گسستهای اجتماعی و سیاسی است؛ بدون آنکه بخواهیم همه گسستهای اجتماعی در قلمروهای سرزمینی، نژادی، دینی، مذهبی، زبانی، سیاسی، قومی و اجتماعی را به این گسست فروبکاهیم؛ اما از اهمیت بنیادی این گسست در دیگر انواع و نمودها نباید غفلت ورزید، بنابراین جامعه هنگامی میتواند سعادتمند و در مسیر اهدافش به جلو حرکت کند که از گسستهای چندگانه مورد اشاره دور باشد.
انواع گسستها که در علم جامعهشناسی موردبحث قرار میگیرند، میتوانند ضریب موفقیت، امنیت، رفاه، آسایش، توفیق و سعادت یک جامعه را دچار تغییر کنند. پیشینه تحولهای تاریخی، اجتماعی و سیاسی عمیقاً از پیوست و گسست نخبگان اجتماعی، بهویژه حوزویان و دانشگاهیان متأثر است و نهضت مشروطه، نهضت ملی نفت و از همه مهمتر انقلاب شکوهمند اسلامی ایران نمونههایی از این نظر به شمار میآید.
ح: گسست نخبگان، تعارض روانی جامعه، نخبگان در تحلیل جریاناتی که سرنوشت جوامع بشری را دستخوش دگرگونی کردهاند، نقش برجستهای در تاریخ داشتهاند و از این افراد در علم جامعهشناسی به «کارگزاران تغییر» تعبیر میشود.
نخبگان توانایی تأثیرگذاری ویژهای دارند و جهت و آهنگ دگرگونی را عمیقاً متأثر میسازند.
نخبگان به دلیل نقشی، جایگاه و توانایی ویژهای که دارند موقعیت برتری نسبت به متوسط اعضای جامعه مییابند و جزء اعضای ممتاز جامعه شمرده میشوند؛ بنابراین در جریان تحولات جامعه، نقش این گروه بسیار تعیینکننده است؛ زیرا نهتنها طرح ایدهها و پیشنهادهای نو؛ بلکه ترویج و تبلیغ نیز با هدایت و حمایت آنان انجام میشود.
حاصل اینکه یکی از شاخصههای مهم و اصلی سلامت یا بیماری جامعه، پیوند یا گسست نخبگان آن است. اگر نخبگان و عالمان که در رأس هرم اجتماع قرار دارند، با یکدیگر تضاد و تعارض حل نشدنی داشته باشند،این مشکل در روح و روان جامعه تأثیر منفی میگذارد و جامعه را دچار تعارض روانی میکند؛ زیرا نخبگان از مهمترین و تأثیرگذارترین افراد جامعهاند و از نظر روان شناسی اجتماعی، وحدت، همکاری و انسجام آنها جامعه را سالم نگه میدارد؛ از این رو حوزه و دانشگاه باید مثل دو خط موازی با هم حرکت کنند و در مواردی که بین دستاوردهای آنها تلاقی پیش میآید،باید همکاریهایشان قویتر شود.
۳- اهداف وحدت حوزه و دانشگاه:
هدف از وحدت نخبگان حوزوی و دانشگاهی چیست و حوزویان و دانشگاهیان در اجرای اهداف این وحدت چه جایگاه و نقش تأثیرگذاری دارند؟
بیشک مجریان و طراحان، «وحدت» با درایت و شناخت بهعنوان یک راهبرد کلان و بنیادی به این مسئله نگریستهاید. در اینجا بعضی از مهمترین اهداف وحدت حوزه و دانشگاه را مرور میکنیم:
الف- بی شک مجریان و طراحان «وحدت» با درایت و شناخت به عنوان یک راهبرد کلان و بنیادی به این مسأله نگریستهاند. در اینجا بعضی از مهمترین اهداف وحدت حوزه و دانشگاه را مرور میکنیم:
الف) احیای تمدن اسلامی: تمدن سرزمینهای گوناگون و کشورهای اسلامی نقش بسیار مهمی در شکوفایی فکر، اندیشه و تمدن بشری داشته است. بنابر این باید این جایگاه عالی را احیا کنیم؛ البته چنین بازسازی به تدبیر، طرح، اندیشه و برنامهریزی بیشتری از سوی جهان اسلام و به کارگیری همه امکانات و استعدادها نیاز دارد.
گرایشهای متنوعی برای بازسازی تمدن اسلامی در جهان اسلام بوده است که معمولاً بین افراط و تفریط دور میزند، گرایشهایی که اسلام و تمدن اسلامی را در ذوب شدن در تمدن غربی میدانستند!؟ و گرایشهای که به تجارب دنیای امروز غرب بیاعتنا بودند. ما برای رسیدن به نقطه مطلوب در احیای تمدن اسلامی نیازمندیم که بر میراث و اصالت خودمان اعتماد کنیم و نیز به تجارب مثبت بشری توجه داشته باشیم.
انقلاب اسلامی نخستین گام برای ایجاد تمدن در دنیای جدید است. سردادن شعارهایی نو همچون دفاع از کرامت انسانی، عدالت اجتماعی و … در عرصه جهانی و تغییر ادبیات سیاسی، بینالمللی و میدان دادن به واژگانی چون مستضعف و مستکبر، تغییر نظام حساسیتهای یک ملت و آفرینش روحیه ایثار و شهادت و … گویای ساختارشکنی سیاسی این نهضت الهی، در سطوح خرد و کلان است؛ اما این همه را تنها میتوان گام نخست ایجاد تمدن اسلامی دانست. گام بعدی، راه انداختن انقلاب فرهنگی متناسب با انقلاب است و ما به حرکت و پایهریزی جنبش علمی و نهضت تولید علم نیاز داریم.
بازسازی و احیای یک تمدن نیازمند رابطه صمیمانه و هماهنگی و مساعدت همه مراکز علمی پژوهشی و همکاری همه اندیشمندان، فرزانگان و صاحبنظران است و در این میان حوزه و دانشگاه به عنوان دو مرکز تولید اندیشه اگر مکمل هم شوند و با صراحت و صمیمیت به نقد و اصلاح تولیدهای فکری هم بپردازند، زمینه رشد اندیشه فراهم میشود؛ اما اگر معارض و نافی باشند مانند بردارهای متخالف، موجب خنثی شدن تلاشهای فکری هم و رکود و انحطاط علم و اندیشه در هر دو مرکز خواهند شد.
ب: گسترش مرزهای دانش برای تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت: نخبگان حوزوی و دانشگاهی در دهه چهارم انقلاب اسلامی باید با حرکت به سوی وحدت آرمانی، در اندیشه بنیادیترین سطح وحدت حوزه و دانشگاه باشند و از این راه به انتظارات برحق جامعه از دو نهاد معرفتی تأثیرگذار در شئون مختلف اجتماعی پاسخ دهند.
ج: تحقق مبانی و اهداف نظام اسلامی: از مهمترین اهداف طراحان وحدت حوزه و دانشگاه رسیدن به هماهنگی و همکاری حوزویان و دانشگاهیان برای پیادهکردن اهداف، مبانی، آرمانها و مسائل کلی جامعه اسلامی است.
براین اساس، منظور حضرت امام خمینی «ره» نیز این بود که اندیشمندان هر دو نهاد که در شئون مختلف اجتماعی تأثیرگذارند، در مورد مسائل کلان جامعه، چارهاندیشی کنند و برای نهادینه کردن ارزشها، هنجارها و اهداف متعالی نظام اسلامی، آستین همت را بالا بزنند تا اهدافی را که نظام اسلامی برای خود درنظر گرفته است، از چالشهای فرارو برهانند و به مقصد برسانند.
د: ایجاد دانشگاهی اسلامی: ارزیابی روند اسلامی کردن دانشگاهها اهمیت زیادی دارد؛ بنابر این پرسش مهمی که مطرح میشود، این است: آیا اصلاً اسلامی کردن دانشگاهها ضرورت دارد؟
شک نیست که دانشگاهها و نظامهای تعلیم و تربیت در سرتاسر جهان دچار نقایص جدی و نابسامانی و کمبودهای فراوانیاند.
در همه جوامع شرقی بویژه جوامع اسلامی از جمله ایران، رویارویی فرهنگی بومی و ایرانی- اسلامی) و فرهنگ جدید غربی از چالشهای عمده دویست سال اخیر است. جنبشهای ایرانی همچون جنبش تنباکو، انقلاب مشروطیت، جنبش ملی شدن نفت، قیام پانزده خرداد و انقلاب اسلامی همه در مقابله با استعمار خارجی مشترک هستند و اسلامی شدن دانشگاهها یکی از ثمرات قطع رگ حیات غرب در این کشور است.
در مسیر وحدت حوزه و دانشگاه البته توجه به آسیبها، راهبردها و راهکارها، قلمروها، رویکردها، کامیابیها و ناکامیها و منشور تعامل این دو نهاد نیز لازم است.
پایگاه اطلاع رسانی نهاد نمایندگی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به نقل از خبرگزاری مهر